سیر ترجمه قرآن در آلمان

پدیدآورمحمد حمیدالله

نشریهمجله وحید

شماره نشریه131

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1501 بازدید
سیر ترجمه قرآن در آلمان*

محمد حمید اللّه - ترجمه:محمد حسین ساکت

بهره‏ی مردم آلمان در خدمت به علوم و گسترش و دگرگونی آن دانسته‏ و شناخته است.اینان نه تنها در خدمت به قرآن کریم کوتاه نیامدند؛که‏ از دیگر غربیان،در روزگاران اخیر،برتری هم گرفته‏اند.در اینجا پاره‏ای‏ از ویژگی و برتری‏های آنان را،در پرداختن بدین موضوع،یادآور خواهیم شد.
چاپ:گویند نخستین چاپ قرآن به کوشش«با کانینی»در شهر«ونیز» بسال 1530،چهره بست؛ولی پاپ اسکندر(الکساندر)هفتم خشمگین شد و دستور بسوزاندن همه‏ی نسخه‏ها داد.
بهر حال پییشن‏ترین چاپی که بدست ما رسیده است همانست که به‏ کوشش«ابراهام هنکلمان»در شهر«هامبورگ»(در شمال آلمان،بسال‏ 1694،بچاپ رسیده است!

شماره‏گذاری آیه‏ها:

نیاز مراجعه به قرآن،هر روز افزون می‏شود،کتابهایی درباره‏ی‏ بیرون آوردن آیات،از روزگاران پیش،در کشورهای اسلامی یافت می‏شود؛ ولی این نویسندگان طبعا برای نمونه ب«جزء»«حزب»اشاره کرده‏اند و

پژوهنده می‏بایست به اندازه‏ی نیم نگاهی یا گاهی بیشتر از یک صفحه را بخواند؛ ولی آگاهی به ضبط[آیه‏]چنانچه مراجه به آیه‏ای باشد آسان‏تر است؛ زیرا آیه‏ها،طبعا از یک یا دو سطر بیشتر نیستند.
نخستین کسی که فهرستی از کلمات قرآن،برابر حروف ابجد،پرداخت‏ و در آن بشماره سوره و شمارهء آیه در هر آیه‏ای،اشاره کرد «گوستاوفلوکل G.Flugel بود حتی او قرآنی چاپ کرد که‏ در آن شماره‏ی آیات بر هر آیه‏ای نوشته شده بود،این کار در سال 1838 در شهر لایپزریک،چهره بست.غربیان بخود قرآن استدلال نمی‏کنند؛بلکه‏ طبعا،سوره و آیه را برابر شماره‏گذاری«فلوگل»یادآور می‏شوند و حتی‏ آن شماره‏گذاری را در ترجمه‏های قرآن،به زبانهای خود،مراعات میکنند.
متأسفانه«فلوگل»شماره‏گذاری آیات را،در نزد مسلمانان نمی‏دانست‏ بلکه خود اجتهاد می‏کرد و از اینرو بلغزش و ناردرستی فرو افتاد.در همین سالهای اخیر،مسلمانان،قرآنی در مصر و دیگر کشورها به چاپ‏ رسانیدند و شماره‏هائی جز شماره‏های«فلوگل»در آن نگاشتند.جدایی و دو گونگی گاهی به شش آیه می‏رسد؛ازاین‏رو اکنون دانشمندان آوردن دو شماره را ناخوشایند می‏دانند هرچه بوده است،برتری از آن پیشین‏تر است‏ و همانگونه که گفتیم،آن پیش و یک نفر آلمانی بود.

تاریخ قرآن:

مسلمانان به علوم قرآن همچون:تاریخ فراهم‏آوری،گوناگونی‏ شیوه‏های خواندن قرآن و مانند آن،از روزگاران پیشین،کوشش نشان داده‏اند در اروپا کسی که بدین کار پرداخت:یکنفر آلمانی به نام«تئودورنولد که‏ ẓThe.Noldeke بود در کتاب«ترایخ قرآن»(چاپ لایپزیک، دوم این کتاب انجام گرفت که جلد نخست آن را در 1909 و جلد دوم آن‏ را در 1919 منتشر ساخت.دو دانشمند آلمانی دیگر به نامهای برگ‏ اشتراسر Schwally و«پریتسل ẓBrgstasser در 1938،جلد سومی‏ بدان افزودند.همه‏ی این کارها در شهر«لایپزیک»انجام یافت.بی‏گمان، این خود،گسترده‏ترین گنجینه‏ها از دانستنی‏ها در این زمینه است که هر پژوهشگری بدان رجوع می‏کند،هرچند همیشه با آن هماهنگ نباشد.

«بنیاد قرآنی»که از میان رفت:

دانشگاه مونیخ-در جنوب آلمان-بنیادی ویژه برای بررسیها و پژوهشهای قرآن ساخته بود.بمبهای آمریکائی،در جنگ دوم،برآمدند و هرکس و هرآنچه را آنجا بود از میان بردند،ولی شاینده‏ی یادآوری است‏ که شاید خداوند،کشوری اسلامی را به دوباره‏سازی چنان بنیادی پیروز گرداند.استاد«برگ اشتراسر»و پس از او استاد«برتیس»زندگی خود را در اداره‏ی آن بنیاد سپری ساختند و دانشگاه و دولت دارایی و هزینه‏ی فراوانی‏ برای ایجاد و گسترش آن پرداخت کردند،تا آنجا که بزرگترین موزه‏ی‏ قرآن در جهان گردید.اینست آنچه انجام داده‏اند:
1-مهمترین کتابهای چاپی،به ویژه‏ی تازی درباره‏ی تفسیر و دانشهای‏ قرآن و شیوه‏هی خواندن آن گرد آوردند.
2-از سراسر جهان،همه‏ی عکسهای کتابهایی که در این زمینه چاپ‏ نشده بودند،فراهم آوردند.
3-از هزاران دستنویس قرآن از همه‏ی سده‏ها عکسهایی فراهم ساختند و برای این کار راهی گوشه و کنار جهان از خاور تا باختر کشورهای اسلامی‏ و جز اسلامی شدند.از دستنویسهای گذشته هرآنچه یافتند گرچه یک یا دو برگ هم بود گرد آوردند.بدینگونه دستنویسهایی از سده‏ی نخست تا روزگار ما فراهم‏ آمد.هدف آنان این بود که همه‏ی آن دستنویسها را باهم بسنجند و چنانچه دوگونگی و جدایی باشد گرد آوردند(هیچگونه دوگونگی نیافتند؛بلکه نادرستیهایی در نگارش‏ دیدند).با گردآوری این دتسنویسهای مصور زیر بنای تاریخ خط عربی و هنر جلدسازی‏ و آراستن قرآن و مانند آن از دانشهای قرآنی فراهم آمد.
4-گسترده‏ترین تفسیر قرآن را آغاز کردند.برای هر آیه‏ای برگ‏ جداگانه‏ای ویژگی دادند و تفسیر آن آیه را از هر مفسری از روزگار صحابه‏ تا روزگار ما،روی آن پیاده کردند و آنچه بدست آمده بود برابر زمان مفسر: پیشین‏ترین زمان مرتب ساختند.بنابراین می‏توانستیم دگرگونی و گسترش‏ تفسیر هر واژه و هر آیه‏ای از قرآن را بدانیم.اینکار همینگونه جریان داشت‏ تا اینکه همه‏ی آنچه تکمیل شده بود از میان رفت.اکنون هم یکی می‏تواند این کار را از سر بگیرد؛بی‏آنکه به تفسیر عربی بسنده کند.دانشمندان‏ اسلام قرآن را به همه‏ی زبانهای کشوری خود مانند:پارسی،ترکی،هندی، چاوه‏ای و جز آن ترجمه کرده‏اند و نمی‏توان گفت که غیر عرب چیزی در عرب نیفزوده است!.خوبی کار جهان دانش اینست که بیشتر این اسناد و مدارک‏ دستنویس-گرچه عکسهایی آن در«بنیاد مونیخ»از میان رفته است-نگاهداری‏ شده‏اند و هرکسی دارایی و اشتیاق داشته باشد می‏تواند آنها را حتی باورتر، نرگشت دهد.

ترجمه‏های قرآن بزبانهای آلمانی:

تاریخ قرآن:بی‏گمان،قرآن بیش از هر کتابی در جهان خوانده‏ می‏شود.هر کس زبان تازی می‏داند آنرا تلاوت می‏کند و هم مسلمانانی که زبان‏ تازی نمی‏دانند،در دیگر گوشه‏های جهان،برای بدست آوردن پاداش نوید داده‏ آنرا می‏خوانند.
هیچیک از ملت‏ها را نشان نداریم که در آغاز کار خود،بدانسان که‏ مسلمانان برای نگهداری اصل کتاب دینی خویش گرایش و کوشش نشان‏ داده‏اند،بکوشش برخاسته باشد؛تا آنجا که با گذشت سده‏ها و گروه‏ها،بی‏ افزونی و کاستی،جریان دارد.روشن است که به باور مسلمانان،قرآن، گفته‏ی بشر نیست؛بلکه سخن خداوند بزرگ است که با وحی،بر پیامبر خود«محمد)[ص‏]فرو فرستاده است.سخن دیگر اینکه قرآن یکباره نازل‏ نگردیده است؛که در بیست و سه سال(از 10 تا 632 م.)آیه آیه و کم‏کم‏ فرو فرستاده شده و در جزیرة العرب چهره بسته است و در آنجا چاپخانه و رادیو نبوده است.حتی خواندن و نوشتن از کمیاب‏ترین چیزها بود.تاریخ‏ رادیو نبوده است.حتی خواندن و نوشتن از کمیاب‏ترین چیزها بود.تاریخ‏ نویسان تأکید می‏کنند که حتی در مکه-زادگاه پیامبر[ص‏]،پیش از اسلام‏ جز هفده مرد،خواندن و نوشتن نمی‏دانست.
می‏توان جمعیت مکه را در آن هنگام به ده هزار تن آمار داد.در کنار این سخن باید افزود که خود پیامبر اسلام‏[ص‏]درس نخوانده بود و دانش نگارش را،چنانکه قرآن بر آن گواه است و بروشنی بازگو میکند نیاموخته بود!.آنچه پژوهنده را به شگفت می‏آورد آنست که پیغمبر درس‏ نخوانده و مکتب ندیده از همان آغاز،به نگهداری آنچه بدو وحی می‏شد می‏کوشید آنچه را می‏نویساند بنگارد.دیگران آن نوشته را دستنویس می‏کردند و بدین‏ گونه میان مردم منتشر می‏شد.آنگاه که وحی تازه‏ای می‏آمد و پیامبر[ص‏] آنرا برای انتشار،می‏نویساند و خاستگاه وحی تازه را نیز در فراهم شده‏ی بخشهای پیشین قرآنی،روشن می‏ساخت(به ترتیب فرو فرستاده شدن فراهم‏ نیامد؛بلکه برابر نوشته‏های سوره‏ها بود)این کار همچنان،تا درگذشت‏ پیامبر ادامه داشت.
این از یکسوی،از دیگر سوی،پیامبر امت خود را فرمان داد تا قرآن‏ را از بر یاد گیرند.نماز جز با خواندن‏[بخشی از]قرآن از بر درست نیست‏ آنچه باید یادآوری کرد اینست که تنها پیشوا[امام جماعت‏]بلکه هر نمازگزاری‏ باید بخشی از قرآن را در نماز خود بخواند؛به واژگونه‏ی یهود[که تنها از تورات می‏خواند]حجم قرآن از تورات(کتابهای پنجگانه حضرت موسی) و چهار انجیل باهم بیشتر است.از بر کردن و از برخواندن،درست‏خوانی‏ نوشته را بدنبال می‏آورد و نوشتن و از بر کردن را.
در کنار این دو زمینه‏ها،زمینهء سومی هم بود و آن اینکه پیامبر بر او درود باد به مردم فرمان می‏داد که تنها به نوشته‏ای از قرآن تکیه نکنند؛بلکه‏ از آغاز تا پایان آنرا حرف به حرف یا در نزد پیامبر یا پیش کسی که از پیامبر آموخته است فراخوانند.همینگونه در نسلهای واپسین.تاکنون کودکان‏ مسلمان،قران را نزد استادی که دارای سند بود می‏خوانده‏اند و او بدانان‏ هنگامی که خواندن را به پایان می‏رسانند.مدرک و نوشته‏ای می‏داد.
در آن سند نوشته می‏شد که آنچه شاگردش فراگرفته است‏ از قرآن است،همانگونه که او[استاد]از استاد خود آموخته‏ است و این استاد از استادان دیگر-و همگی را به نام یاد می‏کرد-تا بپیامبر[ص‏] می‏رسید این روش سه‏گانه،برای حفظ کردن قرآن،از زمان پیامبر[ص‏]تا روزگار ما رعایت می‏شده است.
اکنون هم در جهان صدها هزار از حافظان قرآن هستند که همه‏ی قرآن‏ را از بردارند.
تنها در ترکیه که برشمردیم به هزار و دویست و پنجاه تن بودند و بیگمان‏ در کشورهای عربی شمارهء آنان بیشتر است.قرآن در طول زندگی پیامبر، کم‏کم فرود آمد و جز در هنگام درگذشت او،به شیوه‏ی کتاب،فراهم نیامد از اینرو دستنویس کاملی از روزگار پیامبر در دست نیست.چون تقویم و تاریخ‏ نزد مسلمانان در آن روزگار وجود نداشت نمی‏توان تأکید تاریخ را پیرامون‏ پیشین‏ترین دستنویس ناکامل نشان داد.شاید دستنویسی که برخی از سوره‏های‏ کوچک را در بردارد و اکنون در استانبول ما در«توپ‏قاپی سرای»وجود دارد از روزگار پیامبر است.
در پایان این دستنویس آمده است:«آنرا نویسنده‏ی وحی عثمان بن‏ عفان نوشته است».در همان کتابخانه برخی از برگهای قرآن یافت میشود که به«عثمان»پیوند داده‏اند و بر برگی بسیار کار برد شده نوشته شده است و آنچه نخست نوشته شده بوده است پاک گردیده است و دوباره روی آن نوشته‏اند. در آنجا برگهایی دیگر یا پاره‏های کوتاهی هم یافت می‏شود که به سرور ما «علی»[ع‏]پیوند داده شده است.دستنویسی دیگر بخط«خدیج بن معونة بن‏ سالمة بن سالمه‏ی انصاری»،به تاریخ 48 هـ.،و به خط«عقبة بن عامر»، بتاریخ 52 هـ.،وجود دارد.در موزه‏ی آثار اسلامی استانبول برگی هست‏ به خط«عمر»و در کتابخانه‏ی«اندیااوفیس»در«لوندرا»64 برگ به خط سرورمان علی هست که مهرهای پادشاهان مغول بر آن دیده می‏شود.در تاشکند هم دستنویسی هست که به«عثمان»پیوند داده شده است و عکسهای آن را دولت روسیه‏ی تزاری،پیش از انقلاب کمونیستی انتشار داده است.

هنر زیبا و قرآن:

قرآن انگیزه‏ای بود در تولد چند هنر زیبا و مانند خواندن قرآن با تجوید-که موسیقی دینی اسلام است-ولی تنها شنیدنی است نه خواندنی و دیدنی.بجز آن،نگارش قرآن،خط عربی را بوجود آورد و هم رنگ‏ آمیزی قرآن،آرایش و جلدسازی و مانند آنرا که از هنرهای زیبای برجستهء اسلامی است.این گفتار را با گوشه‏ای از بهره‏ی آلمان در آن‏که فراوان‏ است پایان می‏دهیم:

ترجمه‏های قرآن:

گوناگونی زبانها،در میان ملتها،بدان اندازه است که برخی از ملتها دیگری را نمی‏فهمند چون مژده‏ی قرآن همگان را برمی‏گیرد،ترجمه‏ی‏ آن بزبانهای گوناگون برای دانستن و بکار بردن آن لازم است(در اینجا پرسش خواندن ترجمه در نماز در بین نیست).پیشین ترجمه آن است که به‏ یکی از یاران پیامبر پیوند یافته است.فقیه بزرگ شمس الائمه سرخسی(در مبسوط،ج 1،ص 137)چنین آورده است:«و ابو حنیفه-خدای او را بیامرزد.به این بازگویی استدلال کرده است که ایرانیان به سلمان خدای از او خشنود گردد-نوشتند که سوره‏ی فاتحه را برای آنان بپارسی بنویسد که‏ آنرا در نماز بخوانند تا زبانشان بعربی باز گردد»شادروان«فرید وجدی». (در کتاب دربارهدلایل علمی بر روان بودن ترجمه‏ی قرآن به زبانهای بیگانه، ص 58)تأکید کرده است که«سلمان فارسی»به اجازه و دستور پیامبر چنین کرد(فرید وجدی به«البدایة و النهایة»ابن کثیر مراجعه داده است.کاش‏ میدانستم این کتاب از کیست؟در کتاب«البدایة و النهایه‏ی ابن کثیر چنین‏ سخنی نیافتم).«بزرگ بن شهریار»(در عجایب الهند،ص 2-3)یادآور شده است که دانشمندان هنر قرآن را برای تبلیغ دین،کمی پیش از 270 ه ترجمه کردند و شاید به زبان سندی یا«ملتانی»بود.«جاحظ»در کتاب البیان‏ و التبیین(ج 1 و ص 139)آورده است که«موسی بن سیار اسواری»مرده‏ به سال 155 هـ)تفسیر قرآن را به پارسی درس می‏داد.
ترجمه قرآنی که بدست دانشمندان ماوراء النهر،(به سال 345 هـ.) برای«شاه منصور نوح سامانی»انجام گرفته است و باین ترجمه کوتاه شده‏ای‏ از تفسیر طبری مرده بسال 3000 هـ.:افزوده شده است،به ما رسیده است‏ بدینگونه قرآن ترجمه شد و فشرده‏ای از آن به سه زبان پارسی،ترکی‏ خاوری و ترکی باختر درآمد.
همه‏ی این منتها به ما رسیده است و سپاس خداوند را که دستنویسهایی‏ در دسترس مسلمانان است.در میان نامسلمانان،شاید نخستین آنان سریانیان‏ بودند.کتابی جدلی بما رسیده است که در آن ترجمه‏ی آیات قرآن،بزبان‏ سریانی است و بر برگی نوشته شده است و در کتابخانه‏ی منچستر موجود است‏ استاد«منگانا A.Mingana تأکید کرده است که از آن«بار صلیبی»، معاصر حجاج بن یوسف یعنی در یک سوم سده‏ی نخست هجری،می‏باشد؛آنگاه‏ اروپائیان،در اسپانیا،بدان گرایش پیدا کردند و«روبرتوس کیتیننسیس» انگلیسی آن را در 114301141 یا 536-538 هـ.به لاتین ترجمه کرد سپس همواره مسلمانان و نامسلمانان آنرا بدیگر زبانهای جهان ترجمه کرده‏اند.
من در 1364(1945 هـ.)کتابی به نام«قرآن به هر زبان»منتشر ساختم که دو مسأله را دربرداشت:فهرست ترجمه‏های قرآن به هر زبانی که‏ آگاه شدم،خواه کامل و خواه جزیی،و نیز نمونه‏هایی از سوره‏ی فاتحه در همه‏ی این زبانها،آنگاه آن را دوباره در 1365 و 1366 هـ.دوبار به چاپ رساندم. در نخستین چاپ به ترجمه‏هایی در 23 زبان آگاه شدم و در دومین چاپ به‏ 43 و در سومین به 67 زبان از زبانهای دنیا.
اگر چهارمین چاپ برایم فراهم آید،ترجمه‏ی قرآن بیش از 100 زبان نزد من هست.ترجمه‏های ترکی به خط«اویغوری»،عربی و لاتینی‏ وجود دارد.ترکهای روسیه زبان خود را به خط روسی می‏نویسند؛ولی گمان‏ نمی‏کنم بتوانند،در شهرهای کمونیستی،قرآن را ترجمه کنند.در دیگر زبانهای اروپایی،ترجمه‏هایی بخط عربی در زبان«هسبانی»(که آن را خمیاد و می‏نامند)،لیتوانی و یوگسلاوی،تا آنجا که من می‏دانم،هست.من افتخار ترجمه‏ی قرآن را در 1959،بزبان فرانسه،پیدا کردم ولی چاپ نخست‏ سال(15 هزار نسخه)و در کمتر از یکسال نایاب شد.به هنگام نگارش این‏ گفتار،سومین چاپ را آماده دیدم.در این ترجمه دیباچه‏ای پیرامون تاریخ‏ فراهم آمدن قرآن و نگهداری آن،سده به سده و فهرست ترجمه‏های قرآن، به زبانهای اروپائی،گنجانده شده است.در اینجا فشرده‏ای از آنرا در جدول‏ زیرین می‏آوریم:

پی نوشت ها:

(*)مجلهء«فکر و فن»العام الاول،العدد الثانی،هامبورگ 1963.
1-آراگونی‏[منطقه‏ای در اسپانیا]1
2-سوئدی 6
3-آفریکانی(لهجه‏ای ولندیزی)به خط عربی 2
به خط لاتینی 4
4-آلبانی 2
5-خمیادو(یا اسپانیایی به خط عربی)35
6-آلمانی 42
7-انگلیسی 57
8-اوکراتی؟؟؟؟؟
9-اسپرانتو 1
10-پرتغالی 4
11-بلغاری 2
12-بوشناق(یوگسلاوی)به خط عربی 2
بخط روسی 2
«لاتینی 9
13-بولونی به خط عربی 1
14-بوهیمی(از چکسلواکی)3
15-ترکی به خط لاتینی 23
»ایغوری قدیم(قطعه‏ها)3
»عربی(در فهرست دکتر فاحدیشار اوغلو)60
16-دانمارکی 3
17-روسی 11
18-رومانی 1
19-ایتالیایی 11
20-فرانسوی 33
21-فنلاندی 1
22-لاتینی 42
23-مجارستانی(هنگری)6
24-نروژی 7
25-ولندیزی 7
26-اسپانیایی به خط لاتینی 18
27-یونانی 3



مقالات مشابه

بررسی ترجمه قرآن کریم به زبان آلمانی

نام نشریهقرآن پژوهي خاورشناسان (قرآن و مستشرقان)

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, استفان فریدریش شفر

نقد و بررسی ترجمه آلمانی قرآن رودی پارت

نام نشریهنقد زبان و ادبیات خارجی

نام نویسندهمحمدحسین حدادی, فرح نارنجی

تفصیل ترجمه های قرآن کریم به زبان آلمانی

نام نشریهوحید

نام نویسندهمحمدحسین ساکت

سیر ترجمه قرآن در آلمان

نام نشریهوحید

نام نویسندهمحمد حمید‌الله

بررسي ترجمه هاي مختلف قرآن به زبان آلماني

نام نشریهپژوهش زبان های خارجی

نام نویسندهفرح نارنجی, پریسا درخشان مقدم